"آخ" اولین آلبوم محسن نامجو در خارج از ایران
پرواز پرویز مشکاتیان
پرویز مشکاتیان در اردیبهشت 1334 در نیشابور به دنیا آمد، آموزش موسیقی و نواختن سنتور را از کودکی نزد پدرش، حسن مشکاتیان آغاز کرد.
او سپس به تهران رفت و در کنار آموختن آکادمیک موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا، ردیف میرزا عبدالله را نزد نورعلی برومند و داریوش صفوت فرا گرفت و در کنار آن ریزه کاری های نوازندگی (به ویژه سه تار)، گوشه های مهجور و ناشناخته و ضربی های موسیقی ایرانی را از کسانی دیگری چون سعید هرمزی، یوسف فروتن و عبدالله دوامی می آموخت.
مشکاتیان به جز فراگیری سینه به سینه موسیقی سنتی ایرانی، یادگیری هارمونی، آهنگسازی و ارکستراسیون و آشنایی با موسیقی علمی را از طریق موسیقدانانی چون مهدی برکشلی و محمد تقی مسعودیه ادامه داد.
مشکاتیان درسال ۵۴ در آزمون باربد به اتفاق پشنگ کامکار رتبه نخست نوازندگی سنتور را به دست می آورد و درهمان سال به اتفاق داریوش طلایی (نوازنده تار) مقام ممتاز را کسب می کند.
او در اوایل سالهای 1350 به عنوان مدرس موسیقی فعالیتش را در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که زیر نظر داریوش صفوت اداره می شد، آغاز کرد.
نسلی از برجسته ترین آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان موسیقی در آن سالها در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مشغول به فعالیت بودند؛ کسانی چون محمدرضا شجریان، پریسا، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داود گنجه ای، نورالدین رضوی سروستانی و جلال ذوالفنون که هرکدام بعدها به وزنه های موسیقی ایران تبدیل شدند.
اما بسیاری از این افراد با اختلافی که با مرکز پیدا کردند، از آنجا بیرون آمدند. پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده گروه عارف و محمدرضا لطفی و پشنگ کامکار گروه شیدا را پایه گذاشته اند. دو گروهی که بعضا با هم ادغام می شدند و بیشترین سهم را درارتقاء موسیقی سنتی در سالهای پایانی حکومت پهلوی و سالهای آغازین پس از انقلاب داشتند.
مشکاتیان در این سالها در حالیکه بیست و چند سال بیشتر نداشت، تصنیف هایی را سرود که به اعتقاد برخی کارشناسان، از بهترین های موسیقی سنتی ایرانی در نیم قرن اخیرمحسوب می شوند.
در آن سالها گروه عارف بیشتر با پریسا همکاری می کرد و گروه شیدا با محمدرضا شجریان.
کنسرت نوا (با تصنیف پیر فرزانه) که با همکاری گروه عارف با خوانندگی پریسا در جشن هنر شیراز، در حافظیه برگزار شد شاید اوج کار این گروه در آن دوران باشد.
کنسرت افشاری و کنسرت ماهور (با تصنیف "ای تیر") از دیگر فعالیتهای گروه عارف و پریسا در پیش از انقلاب بود.
مشکاتیان در سال 1356 همراه با دیگر نوازندگان و خوانندگان جوان آن زمان مانند لطفی، علیزاده، پشنگ و بیژن کامکار، شجریان و شهرام ناظری زیر نظر هوشنگ ابتهاج کانون فرهنگی – هنری چاووش را پایه گذاشت. کانون چاووش از آن سال تا 1362 8 کاست منتشر کرد.محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، بیژن کامکار و صدیق تعریف از خوانندگان این مجموعه بودند.
تعدادی از تصنیف های این مجموعه که بعدها به "سرودهای میهنی" مشهور شد را مشکاتیان ساخته بود.
تصنیفهای "همراه شو عزیز"، "ایران" (ایران خورشیدی تابان دارد) و "ایرانی" (ایرانی بسر کن خواب مستی) از جمله های سرودهای میهنی ساخته مشکاتیان است که شجریان آنها را خوانده است.
مشکاتیان و شجریان
در سالها پس از انقلاب فعالیت مشکاتیان با شجریان که نسبتی سببی نیز داشتند (مشکاتیان مدتی داماد شجریان بود) بیش از گذشته شد.
کنسرت "آستان جانان" که مشکاتیان و شجریان با همراهی تمبک ناصر فرهنگ فر در سالهای نخستین 1360 در سفارت ایتالیا در تهران برگزار کردند، ابتدا به صورت پنهانی به بازار راه پیدا کرد و در سالهایی که موسیقی ایران در محاق بود، استقبال فوق العاده ای از این آلبوم در ایران شد.
این آلبوم در کنار کارهای مشترک دیگری از شجریان و مشکاتیان همچون "سرّ عشق" (با سه تار نوازی مشکاتیان)، "نوا و مرکب خوانی"، "دستان" و "دود و عود" هنوز از محبوبترین آثار موسیقی ایرانی نزد دوستداران موسیقی محسوب می شوند، به طوری که بسیاری بر این عقیده اند که این دو پس از قطع همکاری، هیچکدام نتوانستند از نظر کیفی اثری شبیه آثار مشترک شان منتشر کنند.
آخرین آلبوم مشترکی که از این دو هنرمند به طور رسمی در ایران منتشر شد، آلبوم دستان بود که با اجرای گروه عارف در سال 1366 ضبط شد.
هر چند بعدها نیز مشکاتیان و شجریان همکاری های جسته و گریخته ای داشتند، از جمله کنسرتی که در پاریس در سال 1995 برگزار کردند. تصنیف "قاصدک" ساخته مشکاتیان با شعری از مهدی اخوان ثالث در این کنسرت اجرا شد.
مشکاتیان با خواننده های دیگری چون شهرام ناظری (آلبوم "لاله بهار")، علیرضا افتخاری ("مقام صبر") علی جهاندار و حمیدرضا نوربخش نیز همکاری کرده بود.
اما پس از شجریان، او مدتی به طور مستمر با ایرج بسطامی (خواننده ای که در زلزله بم کشته شد) همکاری کرد که حاصل آن آلبومهایی چون "افشاری مرکب"، "مژده بهار" و "افق مهر" شد.
مشکاتیان در سالهای میانی دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به جز انتشار نت نوشته آثارگذشته اش، نزدیک به هشت سال اجرای کنسرت را متوقف کرد تاسال ۸۴ که کنسرتی را در تالار کشور با ترکیبی از اعضای قبلی گروه عارف و اعضای جوانتر با صدای شهرام ناظری اجرا کرد.
آخرین کنسرت مشکاتیان در تهران با خوانندگی حمیدرضا نوربخش برگزار شد.
از پرویز مشکاتیان دو فرزند به نامهای آئین و آوا بر جا مانده است.
نزدیک به یک ماه است که فقط می شنوم. خاک سپاری ها، تسلیت ها، اخبار و نامه ها، مراسم ها و یاد بود ها و .... بی مهری ها را.
چقدر سخت است از فراق دوست نوشتن.
جایشان خالیست شهیدان محسن توکلی و نعمت ا...شجاعی.
ذیحجه سال هشتاد و یک که در عظیمیه کرج برای اولین بار هلال ماه را رویت کردم هیچ گمان نمی بردم که ممکن است روزی چنین هزینه سنگینی را در این راه بپردازم که اینچنین مظلومانه دو تن از بهترین دوستانم بار سفر بربندند.
امروز نزدیک به یک ماه از پرواز این شهیدان می گذرد و من که آرام آرام از بستر بیماری و جراحت برمی خیزم به غیر از غم از دست دادن عزیزان و یاد صحنه تلخ حادثه، فقط محبت و بزرگواری سایر دوستانم را در خاطر دارم که بر خود لازم می دانم از همه آنها سپاسگزاری نمایم. و گاهی اخبار و رفتارهایی از بعضی، نمک بر زخم دردناکم می پاشید که البته چندان دور از ذهن نبود که باز هم تنها همدلی و همیاری دوستان است که می تواند مرهم این درد و آرام بخش روح آن دو عزیز سفر کرده باشد.
و تسلیت ناقابل و ابراز همدردی با خانواده این دو شهید و آرزوی آمرزش و آرامش روح و علو درجات آن ها.
تشنه خون زمین است فلک وین مه نو
کهنه داسیست که بس کشته درو
انشاا... در مراسم چهلم دو دوست سفر کردمان بر سر مزارشان جمع می شویم تا یاد و خاطره شان را زنده نگاه داریم.
امیر اله مانی
شجریان، درخشانی و شهناز
شجریان دیگر تنها خواننده خوش صدا و کمال یافته نیست. چیز دیگری نیز هست که پیش از این از او انتظار نمیرفت. او حالا نماد پایداری در برابر"زور" نیز هست.
هنرمندی است که علاوه بر اعتبار هنری، ارج و منزلت اجتماعی نیز پیدا کرده است. حالا"فریاد" خودش را و یا "مرغ سحر" نی داود را که میخواند تا ژرفای جان مردم نفوذ میکند. و این از بهرههای پیوستن به مردم است.
شجریان خود گفته است میخواهد، خوانندهی همان مردمی باشد که در جریان رویدادهای اخیر، "خس و خاشاک" نامیده شده بودند. او البته در جریان انقلاب ۵۷ نیِز که به هر حال نیروی محرکهی مردمی داشت، سرود- ترانههایی عرضه کرده بود که در برانگیختن مردم نقشی ایفا میکرد.
سرود- ترانههای آن انقلاب، در آرشیوهای رسمی ماند تا در هر مناسبت تبلیغی به یاری کارگزاران فرهنگی بیاید. سالها شجریان خون دل میخورد که بی اجازه او هر کاری دلشان میخواهد، با خواندههایش میکنند.
اعتراضهای مکرر به جائی نرسید تا روزهای پر حادثه فرا رسید و زمان و فضا برای مرزبندیهای قاطعانه مناسب شد. اعلام پیوستن شجریان به مردم، نخستین خواسته او را برآورده ساخت.
از پخش بیرویه سرود- ترانههای او خودداری کردند و در عوض اتهاماتی علیه او وارد کردند و او را به بهانه گفت و گو با رسانههای برونمرزی"مهره استعمار" و " وطن فروش" نامیدند.
این برخورد نه تنها آسیبی به اعتبار شجریان نرسانید که شهرت و محبوبیت او را چند برابر کرد. استقبال جوانان از آخرین آلبوم انتشار یافتهی او در درونمرز( رندان مست) در تاریخ بازار موسیقی سنتی بینظیر است.
میگویند رقم فروش از مرز میلیون فراتر رفته است. کنسرتهای او نیز در اروپا، بی تردید از استقبال پر شوری برخوردار خواهد شد. در کنسرت او در فیلارمونی شهر کلن در آلمان که در پی به جزئیات آن میپردازیم، جای سوزن انداختن نبود.
شهناز
در کنسرت فیلارمونی کلن که در ماه سپتامبر و اکتبر در شهرهای دیگر اروپا نیز تکرار خواهد شد، بیش از هر چیز، شمار نوازندگان گروه همراه- که عنوان "شهناز" را بر آن نهادهاند، جلب نظر میکرد.
شجریان تا کنون در کنسرتهای برونمرزی از همراهی گروههای سه- چهار نفری بهره میگرفت. ولی از مدتها پیش در این اندیشه بود که گروه گستردهتری را برای همراهی فراهم آورد و بر طنین موسیقی سنتی در تالارهای بِرگ برونمرزی بیفزاید.
گروه شانزده نفره شهناز که یک سالی از تولدش میگذرد، اینک نخستین کنسرت خود را تجربه میکند. نام شهناز هم، دلبستگی شجریان را به تارنواز برجسته" جلیل شهناز" نشان میدهد که اینک هشتاد و هشت سال از عمرش می گذرد و در بستر بیماری است. میگوید هر وقت ساز شهناز را میشنود گمان میکند که خوانندهای نیز همپای او میخواند: شهناز تار را به خواندن وامیدارد!
باری شجریان علاوه بر افزودن شمار سازهائی چون تار و کمانچه، دو سه فقره از سازهای ابداعی خود را نیز در گروه شهناز به کار گرفته است. "صراحی" و "کرشمه" در کنار کمانچه و عود و سنتور زمینههای اجرائی موسیقی را میگسترانند. از زمان"وزیری" که با تغییر سیمها و پردههای تار، سازی به نام" تار باس" پدپد آورد، تا به حال کسی این فکر را دنبال نکرده بود. شجریان میگوید، چند تائی از سازها را به سبب دشواری حمل و نقل نتوانسته با خود بیاورد.
سازهای تازه به خوبی در گروه"جا" افتادهاند. به هر کدام نیز، علاوه بر گروه نوازی، امکان تکنوازی داده شده است. صدا دهی گروه بسیار خوب است و خوشبختانه در آن تمایلی به همنوازیهای دو صدایی احساس میشود.
افزایش کمی سازها، هنگامی واقعا تاثیر گذار خواهد شد که با تنوع پیوند ملودیها همراه شود. به کار گیری دو صدائیهای ملایم و سازگار با موسیقی سنتی از زمان وزیری و خالقی با موفقیت تجربه شده است.
حالا هم در گروه بزرگ شهناز میتوان از این تکنیک تجربه شده بهره گرفت و بر تاثیر گذاری برنامهها افزود. مجید درخشانی که اندیشههای نوآورانه و تجربهی کافی دارد، میتواند در این راه مدد کار شجریان باشد.
برنامه
برنامه کنسرت تازه شجریان به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول حاوی آهنگهایی است که شجریان خود ساخته و پیوندی ژرفتر با سنت اجرائی دارد. با پیش درآمدی به شیوه قدیم آغاز میشود که یک در میان آواز و تصنیفی را باز کاملا به صورت سنتی در پی دارد و همه در دستگاه" شور" جریان یافته است.
اجرا در نوع خود از انسجام و کیفیت بالا برخوردار است، ولی آرام بخش است و سکرآور و انتظار جماعتی را که با توجه به رویدادهای زمانه، در انتظار شور و هیجان است، برآورده نمیسازد.بماند که یک قطعه پر شور ریتمیک تا حدی کمبودها را جبران میکند. هم خط ملودیها زیبا و برانگیزاننده است و هم تنظیم درخشانی، درخششی ویژه به آنها داده است.
بخش دوم، آفریدههای درخشانی است که خیلی زود توانسته خود را در حد همراهی با شجریان بالا بکشد. اگر چه چپ نواز است، ولی پنجه شیرینی دارد که از صلابت نیز خالی نیست.
او دو قطعه از این بخش: (" زنگ شتر" به روایت میرزا عبدالله/و"باد صبا" از " حسامالسلطنه مراد") را برای ارکستر تنظیم کرده و بقیه قطعات از آن خود اوست. "دیدار" نیز حکم پیشدرآمدی را دارد که دروازه"همایون" را به روی ارکستر میگشاید.
در این بخش نیز آوازها و تصنیفها یک در میان قرار گرفتهاند. به طور کلی تنوع قطعات، شور و حال دیگری به این بخش بخشیده که آرامش و سکر بخش اول را جبران میکند. "رندان مست" که آخرین قطعه اجرایی است، تبدیل به بهترین قطعهی اجرایی نیز میشود. شجریان و درخشانی و شهناز دست در دست هم غزل معروف مولوی را جلا میدهند:" مستان سلامت میکنند"
شعرها
نکته برجستهی دیگر در کنسرت تازهی شجریان، ذوق هوشمندانهای است که در گزینش "شعر" به کار زده شده است. شجریان از این بابت همیشه سرآمد بوده است. ولی گزینشهای او در این کنسرت با توجه به رویدادهای پیش آمدهی سیاسی- اجتماعی ارزش نمادین ویژهای پیدا میکند. حالا که نمیشود- یا نمیتوان مستقیما حرف دل را زد، میتوان از گنجینهی پر بار ادبیات فارسی که همهی حرفها را برای همهی موقعیتها زده است، کمک گرفت. حافظ مثل همیشه یاور کار ساز است.
شجریان برنامهی آوازی خود را با این غزل آغاز میکند:
اگرچه باده فرح بخش و باد گل بیزست
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است
و با این غزل ادامه میدهد:
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست
غزل بعدی"یوسف گمگشته" حافظ است که سرانجام روزی به کنعان باز خواهد گشت و غم نباید خورد.
دور گردون گر دو روزی به مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
و بعد از اندرون دل خستهی خود میگوید که به هنگام خاموشی هم در فغان و در غوغاست.
دلم ز پرده برون شد کجائی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
آنها که شعرها را میشنوند- و میفهمند- درون خسته خوانندهی بزرگ را نیز درک میکنند و پیامش را میگیرند. با این همه ارضای کامل جمع شنوندگان میماند برای زمان پس از برنامه که آنان چیزی اضافی میطلبند. شجریان فکرش را از پیش کرده است. "رزم مشترک" سی سال پیش را میخواند که از قضای روزگار حالا کاربرد مناسبتری پیدا کرده است: ترانه- سرودی از پرویز مشکاتیان با شعری از برزین آذر مهر:
همراه شو عزیز!/ تنها نمان به درد/ کاین درد مشترک/ هرگز جدا جدا/ درمان نمیشود./
دشوار زندگی/ هرگز برای ما/ بی رزم مشترک/ آسان نمیشود./
همراه شو عزیز! همراه شو عزیز!
جمع شنوندگان تازه به آنچه میخواسته، رسیده است. تالار یک پارچه قیام میکند و فریادها در هم میپیچد. چیزهای دیگر میطلبند: فریاد، برادر بیقراره، زبان آتش و مرغ سحر....
فیلارمونی ولی وقتش به پایان رسیده است و نقطه پایانی بر شب"شجریان و درخشانی و شهناز" میگذارد. شبی از شبهای خوش غربت!
حکایت جدایی ها
یادم می آید که در زمان بدرود، بی اختیار اشک از چشمانم جاری گشت و کنترلم را از دست داده بودم. به هر حال سال ها از آن زمان گذشته و وعدة دیدار در دنیای باقی با آن محبوب، تنها دلخوشی برای گذران دنیای فانی است. البته هنوز هم عبرت نگرفته ایم و با دوستانمان دوستی نمی کنیم با محبوبانمان عشق نمی ورزیم و در زمان جدایی خاطرة قشنگی از هم به جا نمی گذاریم مگر در زمان پرکشیدن از دنیا. شاید به همین دلیل مجالس ختم شلوغتر از مجالس عروسی، نکوداشت یا هر چیز دیگر است.
دلیل دیگر نداشتن خاطرة خوش از خداحافظی نیز به رفتار دیگران برمی گردد. وقتی از کاری؛ حرفه ای، علاقه ای نیز می خواهیم به خوبی، خداحافظی کنیم هم عزیزان، همکاران و ... خوبی را از آن می گیرند. همة ما بالاخره باید سالها کنار هم باشیم و ممکن است زمانی باز یکدیگر را ببینیم.
پس اجازه دهیم که خاطرات زیبا و ماندگاری از هم به یادگار بگذاریم.
امیدوارم روزگاری بدانجا برسیم که حتی زوج ها یا عشاقی که از هم جدا می شوند، زمانی که دوباره یکدیگر را می بینند با یکدیگر به ملاطفت برخورد کنند و یاد زیبایی های دوران وصالشان بیفتند نه این که رویشان را به سوی دیگری کنند و با اخم به راهشان ادامه دهند.
اثر جدید و بسیار زیبا ی استاد شجریان
به گفته این منبع این اثر بسیار زیبا و تاثیر گذار بوده و شعر زیبای زنده یاد فریدون مشیری به زیبایی آن افزوده است . شعر این اثر را در زیر می توانید مشاهده کنید:
کشف گونه جدیدی از دایناسورها در چین
محققان چینی از شناسایی نخستین نمونه آسیایی از یک خانواده از دایناسورها که پیش تر در آمریکا و اروپا شناسایی شده بودند، خبر داده اند. براکیوسارید ساروپادها خانواده ای از دایناسورها هستند که دستانی بلندتر از پاهایشان دارند.
فسیل های به جا مانده از این دایناسورها به اواخر دوره زمین شناسی ژوراسیک و اوایل دوره کرتاسه مربوط است. محققان چینی می گویند فسیل هایی که در ایالت گانسو پیدا شده اند به انواع آمریکایی براکیوسارید ساروپاد شباهت زیادی دارند.
فسیل های کشف شده به ستون فقرات گردنی، نیمه راست کمربند لگنی و چند استخوان ناشناخته تعلق دارد. محققان چینی این فسیل ها را در دو سال پیش کشف کردند. دو تن از محققان چینی گفته اند فسیل های کشف شده به گونه جدیدی از دایناسورهای براکیوسارید ساروپاد تعلق دارد.
آنها این گونه را Qiaowanlong kangxii نامگذاری کرده اند. این نام به یکی امپراتورهای چین تعلق دارد. آنها می گویند سنگی که فسیل این دایناسورها را در خود جای داد بود در اوائل دوره کرتاسه، یعنی یکصد میلیون سال پیش تشکیل شده بود. آنها می گویند این دایناسورها احتمالا جثه کوچک تری نسبت به سایر انواع ساروپد داشته اند و 12 متر طول، 3 متر ارتفاع و ده تن وزن داشته اند. آنها همچنین علاوه بر دستان بلند، گردن درازی داشته اند.
فروش لامپ های 100 وات در بریتانیا ممنوع شد
فروش لامپ های 100 وات از فردا سه شنبه اول سپتامبر، در بریتانیا ممنوع خواهد بود.این لامپ ها که به مدت 120 سال مورد استفاده بوده اکنون به موجب مقررات جدید اتحادیه اروپا از بازار خارج می شود.
این لامپ ها جای خود را به لامپ های کم مصرف که موجب ذخیره انرژی می شود می دهند. لامپ های جدید در مقایسه با لامپ های استاندارد، 80 درصد کمتر برق مصرف می کنند.
چنانچه همه مردم به مصرف لامپ های جدید روی آورند، تاثیر آن از نظر کاهش تولید کربن معادل این خواهد بود که 70 هزار دستگاه خودرو به خیابان ها نیایند.همچنین خانواده ها در مدت عمر لامپ های جدید که بین 8 تا 10 سال است، می توانند معادل 590 پوند از نظر مصرف انرژی صرفه جویی کنند. ولی در مقابل این مزایا کسانی هم هستند که در باره معایب لامپ های کم مصرف صحبت می کنند.
از جمله این که این لامپ ها بد شکل هستند، گرم شدن آن ها به مدت طولانی نیاز دارد، کیفیت نورشان خوب نیست و علاوه بر این دارای جیوه هستند که می تواند در دراز مدت زیان آور باشد.
مخالفان استفاده از این لامپ ها همچنین می گویند می تواند موجب میگرن شده و ناراحتی های پوستی را افزایش دهد و به مشکلات جدی از نظر سلامت منجر شود. ولی اداره محیط زیست، مواد غذایی و امور روستایی بریتانیا، این خطرها را تکذیب کرده و می گوید لامپ های کم مصرف کاملا بی ضرر است.
این اداره می گوید کارشناسان بهداشت اتحادیه اروپا نتیجه گرفته اند که شواهد کافی برای اثبات این که استفاده از این لامپ ها موجب میگرن یا مرض صرع می شود وجود ندارد. در حالی که بسیاری از سوپر مارکت ها در بریتانیا از ماه ژانویه گذشته به طور داوطبانه برنامه کنار گذاشتن تدریجی لامپ های 100 وات را شروع کرده بودند، هجوم بی سابقه ای برای خرید و انبار کردن این لامپ ها تا قبل از پایان مهلت یعنی اول سپتامبر، دیده می شد.
یکی از مخالفان استفاده از لامپ های جدید، می گوید قدغن کردن فروش لامپ های 100 وات کاملا غیر منصفانه بوده و آزادی انتخاب را از مصرف کنندگان سلب می کند.